دیگر آن زمانه ای که در خانه فقط حرف ،حرف بزرگتر باشد گذشت، این روزها حرف فقط حرف بچه هاست. کافیست به کوچکترین خواسته ی آنها تن ندهید و با رفتار بد آنها برخورد کنید در همان لحظه آسمان را به زمین می آورند! و به ناچار بسیاری از پدر و مادرها مطیع فرزندان شده اند!

 

پدر و مادرها مطیع فرزندان


سطح توقعات کودکان امروز با دهه ۵۰ و ۶۰ قابل مقایسه نیست. در زمان های گذشته نهایت آرزوی بچه ها داشتن یک دوچرخه یا یک ماشین کنترلی بود اما این روزها به کمتر از ماشین شاسی بلند و تبلت و … راضی نمی شوند اما چه شده است که کودکان امروزی مادی گرا شده اند؟ وظیفه ی پدر و مادرها در قبال درخواست فرزندانشان چیست ؟
سه روش رفتاری برای تربیت کودک می تواند به رفتارهای مادی گرایی در بزرگسالی منجر شود:
۱- جایزه دادن به کودک٬ زمانی که موفقیتی را کسب می کند یا مهارتی را می آموزد مثل گرفتن نمره عالی در کلاس یا موفقیت در یک مسابقه ورزشی
۲- هدیه دادن برای نشان دادن میزان رضایت
۳- تنبیه کردن کودک با دور کردن او از وسیله مورد علاقه اش مانند اسباب بازی یا بازی کامپیوتری
تحقیقات قبلی نشان داده بود که افرادی که دیگران و خودشان را با مالکیت شان بر اشیا ارزیابی می کنند٬ احتمال زیاد تری دارد که به قمار روی بیاورند٬ یا با مشکلات مختلفی در زمینه بدهکاری مالی یا رضایت از زندگی مواجه شوند.
مادی گرایی همچنین به مصرف گرایی به معنی هدر دادن یا مصرف زیاد تر از حد نیاز منجر می شود.
یک توضیح برای درک رابطه بین دریافت جوایز مادی در کودکی و مادی گرا شدن در بزرگسالی این است که کودکانی که این نوع جوایز را دریافت می کنند بیشتر از سایر کودکان احتمال دارد خود و ارزش هایشان را با مالکیت تعریف کنند که این تعریف٬ به عنوان شاخصی از مادی گرایی شناخته می شود.
تحقیقات همچنین نشان می دهد که نادیده گرفته شدن از سوی پدر و مادر نیز می تواند به مادی گرایی منجر شود. کودکانی که احساس می کنند پدر و مادرشان برای وقت گذراندن با آن ها فرصت کافی ندارند٬ احتمال مادی گرا شدن شان وجود دارد.
اشکالی ندارد که برای کودک تان جایزه مادی بخرید. اما به او بیاموزید که قدردان تمام افراد و چیزهایی باشد که در اختیار دارد. هر اندازه که کودک٬ قدردانی خود را نشان می دهد٬ این اقبال را خواهد داشت تا راهش هموار شود تا بیشتر بخشنده باشد تا مادی گرا. اما گاهی قضیه برعکس است و این بچه ها هستند که مدام از پدر و مادرشان درخواست خرید وسیله ای را می کنند در این صورت چه باید کرد…

 

بچه لجباز


بخریم یا نخریم؟

اگر قرار است برای کودک، وسیله‌ای خاص مثل رایانه و لپ‌تاپ شخصی، تلفن همراه شخصی و…، تهیه شود، بهتر است برای این کار، دلیل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد یا نیاز به خرید آن از سوی والدین، احساس شود. خریدن وسایل غیرضروری، به صرف این‌که «بچه‌های مردم هم دارند» یا «بچه من دوست داره وسایلش رو مد باشه»، چندان درست نیست. خرید این وسایل، در صورت تمایل پدر و مادر، باید با گذاشتن قانون‌ها و محدودیت‌ها همراه باشد و نظارت و کنترل والدین، حتما در مورد آن‌ها اعمال شود.


گول نخورید

«تو، پدر یا مادر خوبی نیستی. من رو دوست نداری. پدر و مادر دوستم رو ببین. تا لب تر می‌کنه، هر چیزی که می‌خواد، براش آماده می‌کنن». این‌ها نمونه‌ای از بازی‌های کلامی کودکانه است که هدف‌شان، گول زدن شماست! بچه‌ها می‌خواهند شما را دچار احساس گناه کنند تا به خواسته‌هایشان برسند. وقتی خواسته‌های بچه‌ها برآورده نمی‌شود، سراغ این حرف‌ها می‌روند و پدر و مادر را از نظر احساس و میزان محبت‌شان، زیر سوال می‌برند. بهترین راه این است که شما، پای اصول خود بایستید و یک نه قاطعانه بگویید؛ زیرا صلاح کودک خود را بهتر از هر کس دیگر، حتی خود او می‌دانید.

 

پدر و مادرها مطیع فرزندان لجباز


نحوه گفتن «نه» به کودک

فرزندان ما ممکن است خواسته‌هایی داشته باشند که برآورده کردن آنها به صلاح نباشد. با چنین فرزندانی چه برخوردی باید داشته باشیم و چگونه می‌توانیم آنها را قانع کنیم؟ در این مواقع شما چه برخوردی با آنها دارید؟ باید بدانید که درخواست فرزندان براساس میل و نیاز آنهاست، اما در برخی مواقع، برآورده کردن این میل و نیاز ممکن است به مصحلت نباشد.
ارضای خواسته‌ها و نیازها باید به گونه‌ای باشد که راه را برای رشد شخصیت فرد باز کند. به این معنی که اگر همیشه همه خواسته‌های ما بدون کوچک‌ترین مانعی برآورده شوند، از وضعیت موجود احساس رضایت می‌کنیم و هیچ‌ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هستیم انجام نمی‌دهیم و به دنبال پیشرفت نخواهیم بود. اصولا پیدایش نیازها و خواسته‌های تازه که محرکی برای حرکت رو به جلو است، نتیجه آن است که به برخی از خواسته‌های خود نرسیده‌ایم. بنابراین ما در حالی که نیاز فرزندان خود را برآورده می‌کنیم، باید آنها را آماده کنیم که از لحاظ شخصیتی، اجتماعی و روانی به پله‌های بالاتری دست پیدا کنند.
به هر ترتیب بارها دیده شده که بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شودیعنی می توان گفت به نوعی ، ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند.
بی تردید وقتی در ذهن کودکان، مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.این امر و نهی کردن در سطوح بالا تر زندگی اجتماعی نیز تکرار می شود و نتیجه آن چیزی جز ناسازگاری در زندگی مشترک و طلاق و از سوی دیگر ناسازگاری در محیط کار نیست.
نکته مهم اینجاست که اگر والدین با آگاهی و به موقع با فرزندانشان رفتار کنند و برای انها وقت بگذارند، بی‌شک هیچ نیازی به ساکت کردن کودک و پرداخت امتیازهای مختلف به او نیست و پدیده فرزند سالاری در واقع ساخت دست خانواده ها است و کودکان کمترین تقصیر را در بروز آن دارند.